ژرفآ

دیواری صبور برای دل‌نوشته‌ها

در هر مثلث سه میانه همرسند. مهم نیست که از کدام راس آمده اند و به کدام ضلع می روند.
اینجا محل برخورد میانه هاست.

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه
پیوندها

۱۳ مطلب با موضوع «زندگی» ثبت شده است

دقایقی پیش پاییز، با بارشی کوتاه‌، شروع پادشاهی تقریبن سه ماهه خود را به طور رسمی اعلام کرد.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۳ ، ۲۳:۱۳
سامان سیفی

نتایج کنکور امروز اعلام شد و من را تشویق کرد تا داستانی حقیقی‌تر از واقعیت را تعریف کنم.

دو پسر، هردو در تهران. اولی حمید است و دومی حامد. حمید عاشق معماری است، سرتاسر اتاقش عکس‌هایی از خرابه‌های جاودان رم آویزان کرده با چندتا عکس دیگر مثل برج‌العرب، آکروپلیس و پوستری بزرگ تر از همه که سردر دانشگاه تهران را نشان می‌دهد. خانه آرزوهای او. حامد عاشق روانشناسی‌ست، کتابخانه‌ای دارد که کل دیوار شمالی اتاقش را گرفته و پر از آثار فروید، یونگ، سارتر، کامو، شکسپیر، کافکا و چندتایی هم هدایت و دیگران. هر دو در مدرسه استعداد‌های درخشان تحصیل می‌کنند و هم‌مدرسه‌ای هستند ولی چون دبیرستان سیصد دانش‌آموز هم‌زمان در یک پایه دارد هم‌دیگر را در حد اسم و فامیل هم نمی‌شناسند. در مرگ آورترین سال تحصیل‌شان قرار دارند. هر دو خوب درس می‌خوانند و رویایشان را باور دارند.

روز کنکور می‌رسد. شب قبل هیچ دانش‌آموزی که قصد داشته پرونده‌هایش از وزارت آموزش و پرورش به وزارت علوم منتقل شود بی‌استرس نخوابیده. حمید و حامد هم همین‌طور. مکان حوزه حمید و حامد متفاوت است. حمید خیابان آزادی است و حامد دانشگاه آزاد واحد شمال، ته تهران. حمید به ترافیک می‌خورد و حامد نه. حامد با خیال راحت شروع به دادن آزمون می‌کند و حمید زیاد دیر نمی‌رسد ولی استرس دارد. حامد جواب سوال «کدام یک از افراد زیر به بهشت می‌روند؟ الف: پیامبران ب: نیکوکاران ج: صالحان د: هرسه گزینه» گزینه درست (ج) را انتخاب می‌کند و حمید گزینه دال را سیاه می‌کند.برگه‌ها جمع می‌شوند. می‌روند به پل بین دو وزارت علوم و آموزش پرورش، سازمان سنجش.

جواب‌های کنکور می‌رسد. حامد از حمید یک الف ب جیم دال درست‌تر زده یک الف ب جیم دال لعنتی. رتبه حمید دقیقن برابر رتبه آخرین ورودی معماری تهران است و به احتمال زیاد امسال هم به عنوان آخرین نفر می‌تواند سر کلاس معماری بنشیند. سازمان سنجش اعلام می‌کند که امسال دانشجویان ریاضی نمی‌توانند به رشته روانشناسی بروند. حامد ناراحت‌تر از حمید است. با مشاور خود مشورت می‌کند و او می‌گوید برود معماری و او هم می‌رود. حامد به عنوان آخرین نفر در کلاس معماری می‌نشیند.

حامد تا چند وقت پیش معلم هنرم بود .سه ماه پیش گفت بال‍اخره لیسانس گرفتم، بعد از ۶سال، با معدل دوازده و یازده صدم. تنها یک‌دهم مانده به افتادن. هیچ وقت هیچ کاری در زمینه معماری نکرده بود و قطعن نمی‌کند. فقط صندلی آخر رشته معماری دانشگاه تهران را پر کرده بود. به خاطر دوستش با پارتی بازی معلم شده بود و همینجوری پیشرفت کرده بود و الان هزار کار می‌کرد الا معماری. از حمید هم خیلی وقت است خبر ندارم ولی فکر کنم جایی جز دانشگاه تهران معماری خواند و شرط می‌بندم که هنوز حسرت این تست را می‌خورد. «کدام یک از افراد زیر به بهشت می‌روند؟ الف:پیامبران ب:نیکوکاران ج:صالحان د:هرسه گزینه»

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۵۱
سامان سیفی

رابین ویلیامز مرد، یا بهتر بگویم رابین ویلیامز خودکشی کرد.

وقتی طبق عادت همیشگی­ام داشتم سایت IMDB را چک می‌کردم تیتری از ویلیامز دیدم، از آن تیترهایی که برای یادبود مرده ها استفاده می‌شود.اسم ویلیامز را سرچ کردم و ویکیپدیا تیتر IMDB را با نمایش تاریخ مرگ رابین ویلیامز کمدین دوست داشتنی و معروف تایید کرد.جان کیتینگ مرده بود، بدتر از آن خودکشی کرده بود.رهبر و معلم "انجمن شاعران مرده" خودکشی کرده بود، بیشتر شبیه یک جوک بود تا واقعیت.مثل این بود که آتش نشانی خود را آتش بزند یا کمدینی از شدت گریه بمیرد.عجیب بود ولی واقعیت داشت.کمی بعدتر ماجرا برایم خیلی عجیب­تر هم شد.هنگامی­که فهمیدم ویلیامز به الکل و مواد مخدر معتاد بوده.

به هیچ عنوان نمیتوانستم چیزی را که رویترز، گاردین،  IMDB و ویکیپدیا میگویند قبول کنم.به چشم­‌های خودم اطمینان نداشتم. قبلن هم این ناباوری برایم پیش آمده بود.یک روز توی مدرسه در حال صحبت در مورد سینما بودیم که حرف از پدرخوانده شد و یکی گفت:راستی میدونستین مارلون براندو همجنسگرا بوده؟! ناگهان تعجب کردم و بلافاصله با خود فکر کردم که حتمن چرت میگوید و این انکار کمی آرامم کرد.وقتی به خانه آمدم به سرعت اسم براندو را سرچ کردم و همان شوکی که بعد از خبر خودکشی ویلیامز به من دست داده بود به سراغم آمد.حرفش متاسفانه کاملن راست بود.باز نمیتوانستم چیزی را که میدیدم باور کنم.مگر میشود به دن کورلئونه که همیشه عاشق خانواده خود بود و حتی هنگام مرگ هم داشت با نوه خود بازی می‌کرد، چنین انگی بچسبد.در هر دو مورد و هزاران مورد مشابه دیگر به تضاد عجیبی برخوردم.تضاد بین کیتینگ و ویلیامز، بین مارلون براندو و دن کورلئونه.این تضاد فقط در من نبود.وقتی یادداشت های مارکز را می‌خواندم متوجه شدم که گابریل گارسیا مارکز هم این تضاد  را تجربه کرده، البته با موردی بسیار بزرگ تر:ماه.

او می‌نویسد هنگامی که برای اولین بار بشر با به روی ماه گذاشت و گوینده با هیجان اعلام کرد"برای اولین بار در بشریت، بشری پا روی ماه گذاشت"پسر بچه‌­ای که همراهش بوده داد زده"برای اولین بار، عجب مزخرفی".مارکز هم حرف او را تایید کرده و با خود گفته"عجب مزخرفی"و با آن پسر هم‌­عقیده شده.او در ادامه برای حرفش به سبک منحصر به فرد خود دلیل می‌آورد. ”قبلن هزاران بار در داستان‌­ها هزاران انسان پا بر روی ماه گذاشتند و حتی با موجودات فضایی ساکن بر ماه جنگیدند و یا دوستی برقرار کردند و این که نیل آرمسترانگ برای اولین بار پا روی ماه گذاشته مزخرف محض است".مارکز هم مثل من نمیخواست واقعیت موجود را باور کند(یا دقیقتر این­که نمی‌توانست باور کند).حتی در ادامه مارکز ناامید­تر هم می‌شود.وقتی که می‎شنود که بر ماه هیچ موجود زنده‎­ای یافت نشده و حتی در آنجا یک گل هم وجود ندارد. "بیست وپنج کیلومتر مربع بدون حتی یک گل”. مارکز با این تضاد خوب کنار می‌آید و میگوید تمام اکتشافات علمی هیچ تاثیری روی ماه او ندارد و آن‌ها فقط یک ماه دیگر را به او معرفی می‌کنند.ماه اصلی همان ماه خوش آب رنگ است با موجودات خشن و گاه مهربانِ فضایی و پر از گل­های عجیب و غریب که هیچ­‌جا جز ماه پیدا نمی‎شوند، و ماهی که نیل آرمسترانگ رویش پا گذاشته ماهی خاکستری است و سوراخ سوراخ با پستی و بلندی­های بسیار که حتی زشت­‌ترین گل­ها هم آنجا رشد نمی‌کنند.

خودکشی ویلیامز الکلی، کیتینگ را برای من عوض نمی‌کند و فقط شخص دیگری را به من معرفی می‌کند که هیچ نسبتی با جان کیتینگ ندارد.ویلیامز واقعی جان کیتینگ است و آن یکی یک نفر دیگر  که  اگر به جای جان کیتینگ معلم می‌شد شاید انجمن شاعران مرده را منحل میکرد و تجمعات آن­ها را به مدیر لو میداد.

پ.ن.: همسر ویلیامز بعد مرگ او گفت:« امیدوارم کانون توجهات بر مرگ رابین نباشد بلکه بر لحظه ­های بیشماری باشد که شادی و لبخند را برای میلیونها نفر به ارمغان آورد.  

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۳۰
سامان سیفی