فعل نوشتن را صرف کنید.
آدمها علایقى دارند، مهمهایى، دغدغههایى، شورهایى، هیجاناتى، تجربههایى، احساساتى، خوشىهایى، ناخوشیهایى..
وقتى مىخواهى قلم را بردارى و شروع به نوشتن کنى، باید اول از همه به این فکر کنی که کدام یک را انتخاب کنى، پرورش دهى، چیزهایى به آن اضافه کنى و به رشتهى تحریر درش آورى.
سوالها و فیلترهایى در ذهن برای انتخاب موضوع نوشتن وجود دارد: «مشترکتر بهتر است یا شخصىتر؟ اصیلتر بهتر است یا غنىتر؟ قدیمىتر بهتر است یا جدیدتر؟»
و همیشه به این پاسخ مى رسیم که نمیشود با این معیارها واقعاً موضوع مناسب و درخورى را انتخاب کنیم؛ چون همیشه عوامل دیگرى وجود دارند که این پیشبینى ما از بهترین متن ممکن را به هم مىریزند.
حالا سؤال اینجاست که باید چهکار کنیم؟ هرچه در ذهنمان هست را بنویسیم؟ نوشتن را کنار بگذاریم؟ صرفاً بر اساس معیارهای داخل ذهنمان عمل کنیم؟
جواب این است که نوشته باید دلنشین باشد، روی آن کار شده باشد و دارای جزئیات اضافه نباشد.
وقتی یک نوشته را تا انتها نوشتید، یکدور آن را بخوانید، ببینید کدام قسمتش دل را میزند، کدام قسمتش ذهن را منحرف میکند، کدام بخشش توضیح اضافی است. روی آن کار کنید، به همهی جزئیات بهطور مستقیم اشاره نکنید، جوری بنویسید که خواننده با فهمیدن نکات، از هوش خودش لذت ببرد؛ در نوشتههایتان از خودتان ایراد نگیرید، با اینکار مستقیماً نوشته را به «غر زدن» تبدیل میکنید.
البته، البته، یادگیری نوشتن تجربی است، با خواندن کتاب و نوشتن زیاد حاصل میشود، مانند ریاضی نیست که فرمول داشته باشد؛ اما همیشه نکات اولیهای درمورد آن نیاز است.
متن را با این نکته تمام میکنم که نوشتن، بیان احساسات انسانهاست، بیان چیزهایی که از میان سیناپسهایشان میگذرد، بیان مسائلی که گاهی با صحبت حقش ادا نمیشود و سزاوار نوشتن است. به احساسات عمیق و مهمتان اهمیت بدهید؛ آنها را به اشتراک بگذارید و دربارهشان بحث کنید، زیرا که اینها پیشنیاز پیشرفت است.