«متضاد عشق نفرت نیست،بی تفاوتی است. متضاد هنر،زشتی نیست،بی تفاوتی است. متضاد ایمان، کفر نیست،بی تفاوتی است. متضاد زندگی ، مرگ نیست،بی تفاوتی است»
جمله بالا را یک تزیست در تزگاهی نوشته بود و در ذهن من مانده است. سرچ کردم دیدم هم چهگوارا این جمله را گفته هم دکتر شریعتی هم راسل هم خیلیهای دیگر( مشخصا هیچکدام نگفتهاند). این جمله را درست درک نکرده بودم تا اینکه مسابقات یورو 2016 شروع شد. اولین بازیای که دیدم بازی آلمان اوکراین بود. آلمان تیم افسانهای محبوب من. برندهی جام جهانی. زنندهی هفت گل به برزیل در خود برزیل و... آنطرف اوکراین بود. کشور جنگزده که بالکانش یکسره بین روسیه و اروپا آمریکا دست به دست میشود. نتیجه بازی مشخص بود. اوکراین قرار بود سوراخ شود. اما بازی به کرختی تمام برگزار شد. اوکراین چپیده بود در دفاع و آلمان وسط زمین پاسکاری میکرد. درآخر آلمان دوگل زد. یکی با ضربهی ایستگاهی و یکی در ضدحمله دقایق آخر بازی که اوکراینیها توپ را رها کرده بودند و یک یا دوگل خورده برایشان فرقی نداشت. نه آلمان آن آلمان همیشگی بود نه اکراین وظیفهاش را به درستی انجام داد. بقیه بازیها هم همینگونه بود. تیمهای ضعیف کل انرژیشان را روی دفاع میگذاشتند و تیمهای قوی زورچپونانه سعی میکردند حداقل یک گل بزنند.
اینجا بود که فهمیدم متضاد برد باخت نیست، بیتفاوتی نسبت به بردن است و برای نباختن بازی کردن! بردن آلمان از اکراین از لحاظ کیفی بههیچعنوان به برد مقابل برزیل نمیرسید. شاید از نظر کمی جفتشان به یک نتیجه ختم شوند. اما برزیل آمده بود ببرد. تمام تلاشش را کرد که آلمان را مغلوب کند اما آلمان برندهتر بود. در مسابقهای که هردو طرف برای برد آمده باشند برنده بودن یا نبودن معنا پیدا میکند، اینجاست که چالش شکل میگیرد و بازی دراماتیک میشود. نه این بازیهای مسخره اتریش و اوکراینطور!
شاید تقصیر ماست که همیشه طرف برنده را تشویق کردیم و یادمان نبود که بازنده هم نقش مهمی دارد و اگر شجاعت باخت نمیداشت خبری از برنده و جذابیت نبود. پس باید تشکر کرد از برزیلی که هفتتا از آلمان خورد، انگلیسی که چهارتا خورد، ایتالیا و بالوتلیای که یک گل زدند و... ممنونیم بازندهها!
پ.ن: تیمهای ضعیف درست بازی کردن را از ولز، بزرگمرد کوچک، یاد بگیرند.